او منتظر تا من بگویم گفتنی های مگویم را
من منتظر تا او بگویدوقت، اما وقت رفتن بود
گفتم که لب وا می کنم با خویشتن گفتم
ولی بغضی با دست هایی آشنا در من به کار قفل بستن بود!
میرزاجانی
نظرات شما عزیزان:
او منتظر تا من بگویم گفتنی های مگویم را
من منتظر تا او بگویدوقت، اما وقت رفتن بود
گفتم که لب وا می کنم با خویشتن گفتم
ولی بغضی با دست هایی آشنا در من به کار قفل بستن بود!
میرزاجانی
نظرات شما عزیزان: